پسر گلم، ماهانپسر گلم، ماهان10 سالگیت مبارک
دختر نازم، پرنیاندختر نازم، پرنیان، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
دختر دلبرم، پریساندختر دلبرم، پریسان، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

ماهان و پرنیان ، هدیه ناب خدا

5 ماهگیت مبارک

پسر زیباروی من !!!! این ماه با پشتکار زیادت خیلی راحت میتونستی از حالت طاق باز به دمر غلت بزنی.   چند سانتی خودتو رو زمین میکشوندی.  به لبات فشار میاوردی تا بتونی بلرزونیشون (دقیقا نمیتونم توصیف کنم چکار میکردی) اما از هر کدوم از فامیلا که بپرسی میتونه بهت بگه! جغجغه هاتو با قدرت تکون میدی تا صداشون درآد. تاتیییی تاتی، تاتییییی تاتی!!! عباراتی هست که وقتی در حالت ایستاده گرفتیمت ، به محض شنیدنشون میخندی قدم برمیداری. (آخه پسر گلم با این کارات همه رو به تعجب واداشتی من باید هرشب واست اسپند دودو کنم!!!) دستاتو شبیه سینه زدن به شکمت میزدی، وقتی اینجوری میکردی عزیز میگفت حسین حسین، حسین حسین! حالا با شنیدن این ...
30 مهر 1393

4 ماهگیت مبارک

  ماهان عزیزم، امروز 4 ماه  از روزی که برای اولین بار درآغوشت گرفتم میگذره، و من هر روز خدارو شاکرم که تو رو به ما هدیه کرد. عزیزم تو این ماه از زندگیت: اولین سفر رو تجربه کردی و خدارو شکر همسفر خوبی بودی. 93/6/26 واسه اولین بار از حالت طاق باز به دمر غلت زدی ،  تبریک میگم پسرم اما هنوز دستت زیرت گیر میکنه و من باید کمکت کنم تا دستتو در بیاری.(تا به حال خودت میذارمت غلت میزنی و با إ إإإإإإ گفتنات ازم میخوای که کمکت کنم تا دستتو در آری) همش باید یه چیزی تو دهانت باشه، حالا اگه چیزی به دستت برسه که عالیه درغیراینصورت دستتو میکنی تو دهنت. وقتی جلوی آینه میبرمت به عکس خودت نگاه میکنی و میخندی و بعد به حالت...
30 شهريور 1393

سه ماهگیت مبارک

  ٣ماه از تولدت گذشت و تو روز به روز شیرینتر میشی و من روز به روز عاشقتر،  قربونت بشم كه ديگه من و بابا رو خوب ميشناسي ، وقتي بابا از سركار مياد بدون اينكه بخنده يا حرفي بزنه نگاهت ميكنه تو هم  اول بهش خيره ميشي بعد ميخندي كه با اين خنده قشنگت حسابي خستگي رو از تنش در مياري، وقتي باهات حرف ميزنيم تو هم سعي ميكني دهانتو تكون بدي و صدا توليد كني ، بابا ميگه ميخوام باهاش كاركنم تا ٦ ماهگي بگه بابا ! حالا ببينيم تو و بابا چه ميكنين! فداي دستاي كوچولوی سفيدت بشم كه ديگه بهشون مسلط شدي و جغجغه ات رو خودت میگیری و باهاش بازی میکنی، علاقه زیادی به بازي با پلاستيك فریزر داري، خیلی با دستا و پاهات بازی میکنی، این ماه ...
30 مرداد 1393

دو ماهگیت مبارک

فرشته آسمونی من امروز دوماه شدی پسرم   دوماهه که خدا تو رو به من داده به بابا داده به زندگیمون داده دوماهه که چراغ خونمون روشنتر شده میمیرم برا خنده های بامزه ات   میمیرم برا گریه های با اشک و بدون اشکت میمیرم برا اون بغضایی که وقتی توجه بت نمیکنم یا کاری رو انجام میدم و چشم ازت برمیدارم میکنی میمیرم واسه وقتی با صداهایی که در میاری صدام میکنی  این ماه میخندیدی خیلی بامزه تر از ماه قبل دست و پا میزدی پا میگرفتی و همچنان سرو گردن قوی که قربونشون برم و چشایی که دیگه هیچ چیزیو از زیر نگاش رد نمیشه و حواسش به همه چیز و همه کس هست و همه چیو با دقت تر نگاه میکنه آگاهانه ميخندي، اسباب بازي ه...
30 تير 1393

10 روز اول زندگی...

روز دوم که میرفتیم خونه، اولین جایی که رفتی پابوسی آقا امام رضا(ع) بود و اولین اذان رو خادم آقا برات زمزمه کرد ، انشالله امام رضا(ع) همه عمر ضامنت باشه. 10 روز اول کمی سخت گذشت هم به خاطر بی تجربگی مامان وبابا و هم کوچولو بودن شما یه خورده موقع شیر خوردن اذیت میکردی اما من از این که شیر میخوردی لذت میبردم و از نگاه کردنت سیر نمیشدم بیشتر مواقع خواب بودی و خواب سنگینی هم داشتی آخه از یه سفر سخت اومده بودی  قربون پاهای کوچولوت بشم  همه عاشق این خنده هاتن که بلافاصله بعد از اینکه خوابت میبره روی لبای قشنگت نقش میبنده بند نافت هم روز نهم به سلامتی افتاد و رفتیم حموم و این هم شما بعد از ...
17 تير 1393