پسر گلم، ماهانپسر گلم، ماهان10 سالگیت مبارک
دختر نازم، پرنیاندختر نازم، پرنیان، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
دختر دلبرم، پریساندختر دلبرم، پریسان، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

ماهان و پرنیان ، هدیه ناب خدا

واکسن شش ماهگی

1393/9/15 10:31
نویسنده : مامان
425 بازدید
اشتراک گذاری

ماهان عزیزم، واکسن شش ماهگیت رو با 12 روز تاخیر زدیم، آخه سرماخورده بودی و مجبور بودیم صبرکنیم تا بهتر شی، بعدش هم که خوب شدی به زمان رفتن بابا به کربلا نزدیک شد، بابا هم که حسابی دلش میخواست این روزا باهات بازی کنه، خواست که واکسنتو یه چند روزی به تاخیر بندازم، آخه دوت نداشت این چندروز باقی مونده رو شما مریض باشی.
خلاصه دوازدهم ساعت 8 بابا راهی سفر کربلا شد و منم بعد از اینکه باروبنه خودم و شما رو بستم ساعت 11 با مامان جون رفتیم مرکز بهداشت و واکسن شما رو زدیم و از اونجا هم رفتیم خونه مامان جون تا این مدتی که بابا نیست مهمونشون باشیم.
رفتن بابا از یه طرف و واکسن شما هم از طرفی دیگر حسابی دل منو آزار میداد خداروشکر که خونوادم کنارم بودن تا بتونم هردوی اینا رو راحت تر تحمل کنم.

وزن گیریت هم ماشالله خوب بود و 8 کیلو و 900 گرم وزنت و قدت هم  62 سانتیمتر بود.

موقع واکسن کمی گریه کردی و تو خونه هم تا عصر اصلا از تب و بیقراری خبری نبود اما از شب دیگه ناآرومیهات شروع شد و تب کردی. شب هم به خاطر تبت مدام از خواب بیدار میشدی و تقریبا تا نزدیک صبح من اصلا نخوابیدم و همش مراقبت بودم البته استامینوفن هم بهت میدادم.

روز بعد هم آش پشت پا دایی احمد دعوت بودیم و شما خیلی بی حال بودی.

تب و نا آرومیهات تا 3 روز ادامه داشت ولی خداروشکر خیلی اذیت نکردی و این شرایط سخت رفت تا 1 سالگی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)