پسر گلم، ماهانپسر گلم، ماهان10 سالگیت مبارک
دختر نازم، پرنیاندختر نازم، پرنیان، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
دختر دلبرم، پریساندختر دلبرم، پریسان، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

ماهان و پرنیان ، هدیه ناب خدا

واکسن چهارماهگی

1393/7/2 10:52
نویسنده : مامان
200 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روز 31 شهریور ماه با بابا رفتیم مرکز بهداشت محله که واکسن 4 ماهگیت رو بزنیم اما گفت واکسیناتور رفته و اگه دوست دارین به عنوان مهمان برین مرکز دیگه، ماهم واسه اینکه دیر نشه قبول کردیم . اینبار یه دونه واکسن بود و یه قطره خوراکی، اول وزنت کردن تا مشخص بشه باید چند قطره استامینوفن بخوری، ماشالله 7500 گرم بودی، بیخود نیست من از کت و کول افتادم از بس بغلت کردم!خسته قربونت بشم نمیدونی چه حالی میکنم وقتی میبینم رشدت خوبه، خلاصه رو تخت درازت کردیم که آماده واکسن بشی ، اول قطره رو دادن، که زیاد واکنش نشون ندادی، بعد بابا پاهاتو گرفت در حال خندیدن به بابا بودی که یهو سوزنو فرو کردن، بلند شدن صدای جیغت همانا گریهو ریش ریش شدن دل منم همانا! سریع بغلت کردم نازتو کشیدم و اومدیم تو ماشین و بهت شیر دادم، فدات بشم چندباری هم در حین شیرخوردن میخواستی گریه کنی که باز نازتو میکشیدمو آروم میشدی.

تا اومدیم خونه بلافاصله قطره استامینوفنت رو دادم و تا دو روز دربست در خدمتت بودم. البته بعدازظهر مامان جون و خاله جونت اومدن کمکم تا زیاد خسته نشم. شبش خیلی تب کردی و تا ساعت 4 صبح یا تو بغلم خواب بودی یا رات میبردم، تا اینکه از ساعت 4 تبت کمتر شد تونستیم هردومون بخوابیم. اما این دو روز رو خیلی بیحال بودی اصلا حال بازی و خندیدن نداشتی. قربونت بشم نمیدونی چقدر حالم دگرگون میشه وقتی میبینم حالت خوب نیست. 

خلاصه پروسه واکسن 4 ماهگیتم خداروشکر به اتمام رسید.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

ونیزی
25 مهر 93 7:24
سمیه
26 مهر 93 1:09
سلام وای چقدر این واکسن بچه ها عذاب آوره خدا رو شکر که فعلا راحتم ماهان توپولو رو از طرف من یه بوس آبدار بکن
مامان
پاسخ
آره واقعا سخته، اما باز خداروشكر كه آمپول به عنوان واكسن زده ميشه و واسه بيماري نيست، آخه فكر كنم اونموقع ديگه طاقت نيارم!!!
افسانه
26 مهر 93 11:17
مهری جون چقدر با احساس مینویسی.منم تحت تاثیر قرار گرفتم مادر بودن خیلی سخته
مامان
پاسخ
مرسي عزيزم، اينا فقط يه گوشه اي از احساس مادريه، با اينكه مادر بودن سخته ،اما برات دعا ميكنم اين حس شيرين رو تجربه كني و خدا بهترين نعمتش رو بهت عطا كنه