پسر گلم، ماهانپسر گلم، ماهان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
دختر نازم، پرنیاندختر نازم، پرنیان، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

ماهان و پرنیان ، هدیه ناب خدا

سفر به شمال - شهریور 93

گل پسرم از اينكه همسفر خوبي بودي و خيلي اذيتمون نكردي ممنونم. راستي از نظر دایی اینقدر خوب بودی که همش ميگفت قربون پسر خوش مسافرتمون!  دریاچه عباس آباد بهشهر   ساحل بابلسر قربون اون پاهای کوچولوت بشم. انشالله دفعه بعد خودت وایستی عزیزم. پارک جنگلی خورماچال عباس آباد پ اینم ماهان توی آغوشی آماده یک پیاده روی سبک در جنگل شما در خواب ناز در جنگل تو پشه بند مخصوص خودت کلاردشت، به خاطر سردی هوا مجبور شدم لباس گرم تنت کنم که شما اصلا دوست نداشتی البته اینجا داری میخندی و میخوای نشون ندی که به لباس گرم علاقه نداشتی!!! ...
29 شهريور 1393

تولد آقا امام رضا(ع)

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ...   اومـــدم.. تـــا بـبـیـنـم لـحـظـه عـاشـق شـدنـو بـه دلـم افـتـاده بـود صـدا زدیـن آقـا مـنـو دل تـنـهـامـو آوردم بـا یـه دنـیـا دلـخـوشـی کـمـتـر از آهـو کـه نـیـسـتـم ..... مــــیــــشــه ضـــــــــامــــــنــــــم بــشــی   یا ضامن آهو ، من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست !     پسرگلم وقتي كه هنوز به دنيا نيومده بودي و واسه شنيدن صداي قلب كوچولوت رفته بودم سونوگرافي، نذر كرده بودم اگه سال ديگه سالم كنارم باشي، شب تولد امام رضا(ع) اطراف حرم شيريني پخش كنم ، كه خداروشكر نذرم قبول شد واسه همين امسال شب ميلاد آقا با عزيز و عمه ، آق...
17 شهريور 1393

تولد بابا

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که میتوان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست.   میلاد تو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه  تولدت را شکر میگویم. پسر گلم از روزی که با بابا  آشنا شدم و ازدواج کردم 5 شهریور رفت تو قسمت بهترین روزهای زندگیم آخه تو این روز بابا پا به این دنیا گذاشته. امسال هم که با حضور تو پرشورتر بود آخه سال قبل به بابا گفته بودم انشالله سال آینده یه کوچولو کنارمون باشه که خداروشکر خدا خواست و این وعده من رو محقق کرد!  از اونجایی که واسه سالگرد ازدواج تمام برنامه ریزی هام رو خراب کردی چند روز قبل تولد شروع کردم به کیک درست کر...
9 شهريور 1393

سه ماهگیت مبارک

  ٣ماه از تولدت گذشت و تو روز به روز شیرینتر میشی و من روز به روز عاشقتر،  قربونت بشم كه ديگه من و بابا رو خوب ميشناسي ، وقتي بابا از سركار مياد بدون اينكه بخنده يا حرفي بزنه نگاهت ميكنه تو هم  اول بهش خيره ميشي بعد ميخندي كه با اين خنده قشنگت حسابي خستگي رو از تنش در مياري، وقتي باهات حرف ميزنيم تو هم سعي ميكني دهانتو تكون بدي و صدا توليد كني ، بابا ميگه ميخوام باهاش كاركنم تا ٦ ماهگي بگه بابا ! حالا ببينيم تو و بابا چه ميكنين! فداي دستاي كوچولوی سفيدت بشم كه ديگه بهشون مسلط شدي و جغجغه ات رو خودت میگیری و باهاش بازی میکنی، علاقه زیادی به بازي با پلاستيك فریزر داري، خیلی با دستا و پاهات بازی میکنی، این ماه ...
30 مرداد 1393

شعر مخصوص ماهان

ماهان که خیلی نازه       چشاش همیشه بازه                       لباش گل پیازه                                قدش کمی درازه                                       باباش رفته مغازه                                              مامانش سر نمازه           &nb...
27 مرداد 1393

ششمین سالگرد ازدواج مامان و بابا

زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند         زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ                     زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز                              زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز                                                             عزیز لحظه های ناب زندگیم سالگرد ازدواجمان مبارک &nb...
26 مرداد 1393

واکسن دو ماهگی

پسر گلم امروز واکسن دوماهگیت رو با یه روز تاخیر زدیم. من که نتونستم نگاه کنم واسه همین از بابا خواستم پاهاتو بگیره تا تکون ندی. درست قبل از واکسن خوابیدی و مسئول مرکز بهداشت گفت بینی اش رو بگیرین تا بیدار شه چون اگه خواب باشه ممکنه شک وارد بشه. اصلا دلمون نمیومد از خواب ناز بیدارت کنیم اما چاره ای نبود. فدات بشم که تا سوزن فرو شد کلی جیغ زدی. اومدیم خونه قطره استامینوفن دادم که تب نکنی. یه خورده خوابیدی اما تا شب خیلی گریه کردی و موقع خواب هم ناله میکردی. قربونت بشم دلم واست کباب شد با اینکه مواقع بیداریت مدام دست و پاهاتو تکون میدی اما از بس درد داشتی جرات نمیکردی پاهاتو تکون بدی. اما پسرم باید تحمل و صبر داشته باشی، یه درد و سختی کوچیک...
31 تير 1393

دو ماهگیت مبارک

فرشته آسمونی من امروز دوماه شدی پسرم   دوماهه که خدا تو رو به من داده به بابا داده به زندگیمون داده دوماهه که چراغ خونمون روشنتر شده میمیرم برا خنده های بامزه ات   میمیرم برا گریه های با اشک و بدون اشکت میمیرم برا اون بغضایی که وقتی توجه بت نمیکنم یا کاری رو انجام میدم و چشم ازت برمیدارم میکنی میمیرم واسه وقتی با صداهایی که در میاری صدام میکنی  این ماه میخندیدی خیلی بامزه تر از ماه قبل دست و پا میزدی پا میگرفتی و همچنان سرو گردن قوی که قربونشون برم و چشایی که دیگه هیچ چیزیو از زیر نگاش رد نمیشه و حواسش به همه چیز و همه کس هست و همه چیو با دقت تر نگاه میکنه آگاهانه ميخندي، اسباب بازي ه...
30 تير 1393

انجام دو نباید!

عزیزم شما از همون اول که به دنیا اومدی واسه خوابیدن تو شب اذیت میکردی. به خصوص چند شب اخیر که از ساعت 1 بیداری و تا 7 صبح فقط در حد چند دقیقه میخوابی و سریع بیدار میشی. از اونجایی هم که خوابت میاد و نمیتونی بخوابی حسابی گریه میکنی و همش باید راه ببریمت. خلاصه من و بابا رو از پا درآوردی. از اول ماه رمضان تا الان که روز 17 ماه رمضان ، فقط 4 شب خوابیدی اونم نه کامل. در عوض روزا همش خوابی و فقط واسه شیرخوردن بیدارمیشی! آخه فسقلی کی میخوای فرق شب و روز رو بفهمی ؟!!! اما دیشب بدتر از هرشب! دیگه با راه رفتن هم ساکت نمیشدی و فقط جیغ میزدی آنقدر من و بابا رو خسته کردی که از عزیز هم کمک گرفتیم اما فایده ای نداشت و به خودمون برگشت داده شدی! خلاصه تا...
24 تير 1393